سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای مردم! بدانید آنکه از سخن نادرست درباره خود، بی تاب می شود، [امام علی علیه السلام]

چه نقاش ماهری !

ارسال‌کننده : من نه منم در : 91/7/3 7:56 عصر

خدا تو را چه خوب نقاشی کرده است

گونه اش ، گونه ای است که می کَند تنم را وقتی رها می شوی از من

چه استادانه چشمانت خمار گونه شده اند ... می لرزد دلم هنوز

هنوز هم تنم می لرزد ... هنوز هم که ناراحتی فوج فوج جانم را می دهم

زخم من که التیام ندارد هیچ ... اما راضی که می بینمت جان نداشته ام جان می گیرد ... سیر که نمیشوم از هر چه نگاه به تو اما دلم هنوز تاب مقابله با چشمانت را ندارد ! فهمیدی ؛ نه ؟!

...

یک عالمه نگاه سیر ناشدنی ... جانم می خواهد تو را جانم

جانانِ من که شده ای ! فهمیدی ؛ نه ؟!

آرامی چقدر یا آرامشی برای من ... چه دور شدی اما اینگونه که دور شدنت را برای من مجال نیست من هر شب به انتظار دیدن چشمانت زنده ام ... دوست دارم که بخندی شاد باشی تا من باز هم پیش مرگ تمام نا ملایماتت شوم .

...

صدایِ تو چرا جان می دهد جانم را ! نمی دانم هنوز اما می دانم که فهمیدی ؛ نه ؟!

باران که نبارید امروز اما من خوب بارانی ام از تو ؛ همه شورم از تو ؛ همه تابم از تو عطر تنت روح میدهد فضای کوچکم را میدانی ؟

نمیدانم چرا هر چه قرار ماست ، برایِ من تنها به 3 تیک همان ساعت تو می گذرد ! چه زود میگذرد این زمان برای من ، رویی نمانده است ... شرمنده نگاهت شده ام

و خدا تو را چه خوب نقاشی کرده است

وقتی که راه می روی و من آهسته با وجود تو را حس می کنم !

همان که نبینی ام بهتر ؛ دیدی ؛ نه؟!

سور و سات نمی کنم که برایت ! اما اگر می شد لحظه جان می دهم تا ببینم که شادمانه این خمهای ناواردانه این سور و سات را با چشمه ای از آن پهنه قلب بی کرانت آرام خفته ای

و خدا چه موزیانه خوب نقاشی کرده است تو را ! عجب رسمی دارد این استاد زبردست




کلمات کلیدی :